نویسنده: گاری. ل. لندرث
مترجم: دکتر خدیجه آرین



 

از «روسو» تا «راجرز» (1)

اولین مدافع مطالعه بازی کودکان جهت درک و آموزش آن‌ها روسو بود. او در کتاب امیل (2)، عقایدش را در مورد اهداف آموزش کودک بیان نمود. (منبع 22) او این واقعیت را تشخیص داد که ایام کودکی مرحله‌ای از رشد است و کودکان، مردان و زنان کوچک نیستند. بعلاوه او متوجه ارزش زیاد دوران کودکی و بازی‌های کودکانه شد. او چنین می‌گوید:
به دوران کودکی به دیده احترام بنگرید و در موارد بدی یا خوبی آن عجولانه قضاوت نکنید... بگذارید رفتار کودکانه زمان طبیعی خود را بگذراند، پیش از آنکه شما بدان پایان دهید. کودکی دوران بی‌منطقی است. (منبع 22)
روسو بر اهمیت بازی برای درک کودک تأکید می‌نماید و توصیه می‌کند که معلم برای ملحق شدن به بازی شاگردانش، خود کودک شده، در نتیجه معاشری مناسب گردد. تعاریف روسو در مورد بازی و تفریح‌های کودکان بیشتر در خط اهداف تعلیم و تربیتی بود تا اینکه منطبق بر کاربردهای تحقیقاتی و درمانی مدرن بازی باشد.
اولین مورد استفاده واقعی از بازی در درمان مربوط است به پسری پنج ساله دارای بیماری «فوبیا» (هراس) (3) که ماجرایش ثبت گردیده است. سال‌ها «سیگموند فروید» (4) دوستان و شاگردانش را برمی‌انگیخت تا مشاهدات خود را از بیانات کودکان جمع‌آوری نمایند. والدین کودک ترسو (هانس کوچولو) (5) طی سال‌ها دانسته‌های خود را جمع‌آوری کردند و آن‌ها را به فروید تحویل دادند. در عوض فروید براساس این گزارشات به شناخت و تشخیص دست یافت و پیشنهادات درمانی خود را ارائه نمود.
برای معرفی چنین کودکی فروید کوشش نمود، نمونه‌ای از مکالمه بین هانس کوچولو و پدرش را تحلیل نماید «من» در صورت جلسه حضور داشت. (منبع 10)
هانس: «... و من از کامیون‌های مبلمان‌دار هم می‌ترسم.»
من: «چرا؟»
هانس: «فکر می‌کنم زمانی که اسب‌های مبلمان‌دار دارند یک کامیون سنگین را از جا می‌کنند، می‌افتند.... زیرا یک بار اسبی در اتوبوس افتاد...»
من: «وقتی که اسب افتاد چه فکر می‌کردی؟»
هانس: «حالا همین‌طور خواهد بود. اسب‌ها در اتوبوس‌ها خواهند افتاد...»
من: «چرندیاتت را تقریباً گفتی (6)»
هانس: «نه من گذاشتم بعداً»
من: «اما چرندیاتت در این مورد بود که فکر می‌کردی یک اسب می‌خواهد تو را گاز بگیرد. اما حالا می‌گویی تو می‌ترسی از اینکه یک اسب بیفتد.»
هانس: «می‌افتد و گاز می‌گیرد...»
من: «آیا اسب زمانی که افتاد مرد؟»
هانس: «بله!... نه. مطمئناً نه. من آن را فقط به عنوان شوخی گفتم. (هر چند که بیانات او در این لحظه بسیار جدی شده بود.)
من: «وقتی که اسب افتاد، آیا تو به فکر پدرت بودی؟»
هانس: «شاید، بله، ممکن است.»
به نظر فروید، رشته افکار بچگانه هانس مشخص نمود که اسب (پدرش) او را گاز می‌گیرد. زیرا که او آرزوی افتادن اسب (پدرش) را داشت. تا در نتیجه کاملاً به هانس حق داشتن مادرش داده شود.
پدرش نیز همین مفهوم را از بازی هانس بدست آورد:
برای مدتی هانس مشغول اسباب بازی در داخل اتاق بود، به هر سو یورتمه می‌رفت می‌افتاد. با پاهایش لگد می‌انداخت و شیهه می‌کشید... او مرتباً به طرف من می‌دوید و مرا گاز می‌گرفت. (منبع 10)
فروید استدلال کرد که هانس در این بازی، با تغییر نقش‌های خود صحت مفهوم بالا را به صورت واضح‌تری نشان داد تا در قالب کلمات و جملات هانس در اینجا از طریق پدرش شناسایی می‌شود (مردی که صاحب مادر اوست).
انتشار اختلال روانی دوران کودکی هانس بسیاری از مردم را خشمگین نمود. آن‌ها آینده‌ی بدی را برای «پسر بچه‌ی بیچاره کوچکی که معصومیتش را در چنین سن حساسی از دست داده قربانی روانکاوی گردیده بود» (منبع 10)، پیشگویی کردند. هیچ‌یک از این نگرانی‌ها و دلهره‌ها به حقیقت نپیوست. هانس پس از گذشت 13 سال به دیدن فروید رفت. او حالش بسیار خوب بود و از هیچ مشکل یا مانعی رنج نمی‌برد.
زمانی که فروید با هانس کوچولو کار می‌کرد، هیچ‌یک از پیشنهادات روسو را تعقیب ننمود. او برای اینکه هانس را درک نماید، خود یک کودک نگردید. در عوض فروید بیشتر از طریق پدر هانس عمل می‌کرد تا راهی بیابد که کودک را به دوران بزرگسالی عقلی (7) برساند. فکر هانس به سمت معینی هدایت شد. از او سؤالاتی در خصوص موضوعاتی که قادر به درک کامل آن‌ها نبود، پرسیده شد. این گونه میل و علاقمندی به روانکاوی (8) در سال‌های اولیه کودکی مهم‌ترین منبع درمانی (9) در بازی درمانی مدرن است.
بیشترین کارهای اولیه با کودکان براساس روش‌های فروید انجام گرفت، تا پیشنهادات روسو، بهتر است این گونه گفته شود که قوانین و مقررات درمان بزرگسالان در مورد کودکان کار گرفته شد. در نتیجه همان‌طور که انتظار می‌رفت مشکلات قابل توجهی را نیز بوجود آورد.

مشکلات بکارگیری تکنیک‌های روانکاوی برای کودکان

در خلال 30 سال اخیر شاخه‌ای بسیار تخصصی از روانکاوی رشد یافت. و آن «کودک کاوی» (10) یا تحلیل روانی کودک بود. تا اوایل دهه‌ی 1920 تنها چند روانکاو قادر به انجام تحلیل روانی کودک بودند. آن‌ها متوجه این نکته نبودند که در جایی که بکارگیری یک نظریه درست روانکاوی لازم است، روانکاوی کودک متفاوت و متمایز از روانکاوی بزرگسال می‌باشد. (منبع 3) قبل از اینکه این جداسازی به طور وضوح مشخص گردد، بسیاری از روانکاوان، کار کردن با کودکان را مشکل یافتند. اگرچه آن‌ها قادر به ایجاد نوعی احساس صمیمیت و دوستی در کودک بودند، اما بندرت کودک را جهت به کلام درآوردن اضطراب‌های خود توانا می‌دیدند. و کودکان هم علاقمند نبودند که به صورت مستقیم زندگی گذشته و مراحل رشد (11) خود را بیان نمایند. تئوری روانکاوی بزرگسالان اهمیت فوق‌العاده‌ای به حوادث فراموش شده‌ی سال‌های اولیه زندگی داد. کودکان اگر می‌توانستند کلمات مناسبی جهت بیان گذشته خود بیابند، آن‌قدر به این حوادث نزدیک هستند که بتوانند از صحبت کردن در مورد آن‌ها لذت ببرند.
روانکاوی بزرگسالان به طور وسیعی متکی بر جریان تداعی (12) آزاد است. روانکاو زمانی که مریض خردسالش از تداعی آزاد امتناع می‌ورزد، به گونه‌ای احساس درماندگی می‌کند. کودکان اغلب برخلاف میلشان برای روانکاوی آورده می‌شوند. و این برای آن دسته از روانکاوانی که بیمارانشان عموماً داوطلبانه برای درمان مراجعه می‌نمودند، تجربه جدیدی بود.
به دلیل کمبود تکنیک روانکاوی بزرگسالان که مناسب بکارگیری در مورد کودکان باشد، بیشتر روانکاوان خود را با جمع‌آوری مشاهدات رفتارهای کودکان قانع نمودند. بنابراین اکثر پیشرفت‌های اولیه در بکارگیری متدهای روانکاوی با کودکان ناشی از مشاهدات غیرمستقیم به همراه تفسیر آن بر اساس معیارهای بزرگسالان بود. همان‌گونه که مشاهده کردیم روانکاوی هانس کوچولو توسط فروید براساس چنین روشی بود. روشنی كار اُدیپ (13) در مکالمات ضبط شده و بازی هانس کوچولو به مقدار زیادی سبب افزایش دانش مربوط به پویایی بخش ناخودآگاه (14) ذهن گردید.
جالب بود که فروید متوجه گردید که بکارگیری تئوری روانکاوی در مورد کودکان دارای نقایص بسیار زیادی می‌باشد. خیلی زود دیگران متوجه لزوم تغییر چگونگی برخورد روانکاوان با کودکان شدند. اچ. ون. هاگ- هلموث (15) (منبع 11 و 12) گزارش نمود که بازی در کودک‌کاوی بسیار اساسی است، بخصوص در درمان کودکان 7 ساله یا کوچکتر. بازی حتی می‌تواند به عنوان پلی جهت ایجاد ارتباط کلامی در مورد کودکان بزرگتر مورد استفاده قرار گیرد. هاگ- هلموث همچنین بر جنبه‌ی تربیتی کار با کودکان نیز تأکید نمود. خصوصیات تربیتی کماکان اهمیت خود را در کودک کاوی (8 و 13) حفظ کرده است؛ هر چند که هیچگونه مقررات مشخصی برای کار با آنان تا سال 1927 که ملانی کلین (16) (منبع 13) اصول روان شناسی تحلیل روانی کودک را تدوین نمود، وجود نداشت. آنا فروید (17) (منبع 7) تئوری کلاسیک فروید را به صورت سیستم دیگری از کودک کاوی رشد و توسعه داد. این دو مکتب روانکاوی در مورد رشد خود (18) فراخود (19) کودک با هم اختلاف نظر دارند و به همان نسبت نیز در مورد تکنیک‌های روانکاوی.

روش «آنافروید» و «ملانی کلین»

آنا فروید (منبع 9) از بازی کودکان به گونه‌ای شبیه به روش خواب برای بزرگسالان استفاد نمود. او در ورای بازی‌های تخیلی، نقاشی و رنگ کردن به دنبال انگیزه‌های ناخودآگاه بود. در هر صورت به دلیل اینکه فراخود کودک، رشد نیافته تلقی می‌شد، اهمیت رفتار هیجانی موجود بین کودک و روانکاو مورد تأکید قرار گرفت. احساس همدلی (20) قبل از اینکه محتوای پنهان بازی کودک برای خود او تعبیر و تفسیر شود، پایه گذاری می‌گردد.
کلین (منبع 13) معتقد بود، فراخود کودک تقریباً رشد یافته است و تأکید می‌نمود که لازم است به کودک تعبیر و تفسیر رفتارش بلافاصله گفته شود، زیرا که این کار اضطراب ناشی از فراخود کاملاً رشد نیافته را در کودک کاهش می‌دهد؛ بازی درمانی دسترسی مستقیم به ناخودآگاه کودک را فراهم می‌سازد. فعالیت‌های خود بخودی بازی کودک جانشینی برای تداعی آزاد است. بازی با مجموعه‌ی بزرگی از اسباب بازی‌های کوچک به کودک پیشنهاد می‌شود. او می‌تواند از آن‌ها به هر طریقی که مایل باشد در طول ساعات روانکاوی استفاده نماید. در اینجا ملاحظه گردید که مکالمات و فعالیت‌های کودک با اسباب بازی‌ها، مشابه تداعی آزاد یک بزرگسال است.
بعضی از روانکاوان معتقد نیستند که فعالیت‌های بازی کودک مترادف با تداعی آزاد بزرگسالان است. آن‌ها خاطر نشان می‌کنند که تداعی آزاد تحت کنترل و رهبری یک فرمانده نتیجه خواهد داد و آن بهبودی از طریق روانکاوی است. در بازی‌های کودکان چنین مفهومی وجود ندارد؛ به خاطر چنین ملاحظاتی بسیاری از درمانگران تکنیک‌های مختلفی را به کار برده‌اند.

انشعاب بازی درمانی براساس نظریه روانکاوی

نوعی از بازی که در آن به کودک تعدادی اسباب بازی انتخاب شده داده می‌شود و درمانگر خود جهت تشویق کودک برای به نمایش درآمدن صحنه‌های آسیب‌زای مشخصی وارد بازی می‌گردد، بازی درمانی فعال (21) نامیده می‌شود. افرادی مانند لویی (22) (منبع 16)، سولومون (23) (منبع 23) و کن (24) (منبع 5) فرم‌هایی از این نوع بازی درمانی را توسعه داده‌اند.
بنظر می‌رسد که بازی درمانی فعال از این جهت که کودک تنها مجاز به داشتن تعداد محدودی از اسباب بازی‌ها است ادامه دهنده‌ی طرح آنا فروید باشد. در بازی درمانی «کن» و «لویی» نیازی به برقراری احساس همدلی میان کودک و درمانگر وجود ندارد که از این نظر شبیه به تکنیک بازی «ملانی کلین» است. یک بازی درمانگر فعال عصر جدید (منبع 5) گفته است که میان کودک و درمانگر هیچ‌گونه همبستگی‌ای که نشان دهنده‌ی قدردانی و سپاسگزاری باشد، وجود ندارد. بعلاوه بنظر می‌رسد که کار «کلین» جهت کاهش ناگهانی اضطراب کودک توانسته است در درمان فعال مؤثر باشد. گفته می‌شود که هیچ روش دیگری نمی‌تواند ترس بخصوص کودکی را به سرعت کاهش دهد. (منبع 17)
در بازی درمانی فعال «سولومون» (منبع 23) و «لویی» (منبع 6) تأثیر آنافروید مشاهده می‌شود. این درمانگران تأکید می‌کنند که رابطه‌ی هیجانی بین کودک و درمانگر باید مورد توجه قرار گیرد. چنین رابطه‌ای به عنوان شاخصی برای تشخیص ارتباط کودک با اطرافیان تلقی می‌گردد.
بازی درمانی غیرفعال (25) همزمان با بازی درمانی فعال (منبع 21) رشد یافت. در درمان غیرفعال، درمانگر بازی کودک را محدود نمی‌نماید. در عوض بنظر می‌رسد که فقط در اتاق با کودک بنشیند. همان گونه که کودک از طرق مختلف به دنبال کاری است که اجازه انجام آن به او داده شده باشد، درمانگر نیز به تدریج تلاش می‌نماید که بخشی از بازی کودک گردد. کودک همیشه اجازه دارد که بازی را رهبری نماید، حتی اگر نهایتاً لازم باشد که درمانگر چند مورد تجزیه و تحلیل ساده از رفتار را بیان نماید. به طور کلی بازی درمانگر غیرفعال معتقد است که مهمترین عامل برای تغییر اختلال عاطفی کودک، قبول همراه با درک بیانات و احساسات کودک است. کودک قادر خواهد بود، احساس اضطراب، خصومت و ناامنی خود را با شتاب خاص خود از طریق بازی بیان نماید.
از آنجا که درمانگر غیرفعال به کودک اجازه‌ی انتخاب راه را می‌دهد، هیچگونه محدودیتی در مورد چگونگی انتخاب اسباب بازی‌ها برای کودک وجود ندارد. کودک می‌تواند با هر نوع اسباب بازی که علاقمند باشد بازی کند و محدود به بازی با خانواده عروسکی نیست. در نتیجه انتخابی چنین وسیع از اسباب بازی‌ها و عکس‌العمل پذیرفته شده و غیرفعال درمانگر لازم نیست که همه بازی‌های کودک دارای ارزش عاطفی و سمبلیک قوی باشند. بعضی از بازی‌ها، اجرای مجدد فعالیت‌های ساده تجربیات روزانه کودک هستند. بنظر می‌رسد که رفتار درمانی غیرفعال به ارتباط درمانی (26) نزدیک باشد.

ارتباط درمانی

ارتباط درمانی (یا درمان ارتباطی) ناشی از افکار «اتورانک» (27) است. (منبع 18) او روش بسیار با ارزشی را بیان نمود که خیلی زود توسط نویسندگان مختلف (منبع 1 و 2 و 24) توسعه و ترمیم یافت. این روش متفاوت از درمان روانکاوی است. تأکید اصلی آن بر نیروی درمانی رابطه هیجانی بین درمانگر و مراجع است (28). ممکن است در بینشی که از طریق تجزیه و تحلیل تجربیات گذشته و یا یادآوری خاطرات بدست می‌آید نیروی درمانی مختصری وجود داشته باشد. اما ارتباط درمانی کلاً با وضعیت فعلی فرد سروکار دارد و هیچ کوششی جهت تفسیر و تجزیه و تحلیل تجربیات گذشته او نمی‌نماید و تأکید اصلی بر عکس العمل‌ها و احساسات فعلی اوست. بنابراین احتیاجی نیست که از مراجع در مورد تجربیات گذشته‌اش سؤال شود.
تکنیکی بکار گرفته شده، دربرگیرنده‌ی شرایطی است که در آن به کودک آزادی کامل داده می‌شود. او اجازه دارد که در حضور درمانگر هرگونه فعالیتی را که دوست دارد، انجام دهد. او از هر وسیله‌ی بازی که بخواهد، می‌تواند استفاده نماید؛ درمانگر چنانچه از طرف کودک دعوت به بازی شود، می‌تواند با او بازی نماید، اما حداقل شرکت را در بازی دارد.
ارتباط درمانی که در آغاز به عنوان یک جنبش مستقل و نیروند عمل می‌کرد، بعداً تقریباً به طور کامل در یک شیوه درمانی جدیدتری ادغام شد؛ شیوه‌ی غیرمستقیم.

درمان غیرمستقیم

کارل راجرز (29) موجبات تحلیل رفتن نظریه ارتباط درمانی و ظهور شیوه درمان غیرمستقیم را فراهم نمود. امروزه درمان غیرمستقیم به عنوان یك شیوه‌ی مهم جهت درک رفتار، شناخته شده است. این نظریه هیچ کوششی جهت کنترل یا تغییر مفاهیم مراجع نمی‌کند، بلکه سعی می‌نماید شرایط درمانی را ایجاد کند تا مراجع خود تجربه کرده و بر آن اساس احتمالاً تغییر نماید و درمانگر او را در انتخاب ماهیت و جهت این تغییر نیز آزاد می‌گذارد.
از آنجا که درمان غیرمستقیم بر این اعتقاد تأکید دارد که مراجع در درون خود توانایی لازم جهت حل مسائل هیجانی مربوط به خود را دارد، متدهای این نوع درمان برای کودکان نیز مانند بزرگسالان بالافاصله قابل ارائه بود. در واقع درمان غیرمستقیم ابتدا با استفاده از تجارب کار با مشکلات کودکان رشد یافت. فلسفه مراجع مرکزی راجرز (30) (منبع 20) به سرعت و با موفقیت توسط ویرجینیا آکسلاین (31) (منبع 4) در بازی درمانی به کار گرفته شد. نظریات خانم آکسلاین به عنوان اساس و پایه بازی درمانی غیرمستقیم (منبع 15) باقی مانده است.

خلاصه و نتیجه

روانکاوی زمانی که علاقمند به تشخیص و درمان کودکان آشفته از نظر هیجانی (32) شد، بزودی دریافت که چنانچه بخواهد از تکنیک‌ها و شیوه‌های درمانی خود در مورد کودکان به صورت مؤثر استفاده کند، می‌باید آن‌ها را تعدیل نماید.
کودک نمی‌تواند یک بزرگسال باشد، تا به صورت مؤثر مورد روانکاوی قرار بگیرد، در نتیجه درمانگر باید خود به سوی کودک برود. اهمیت بازی و اسباب بازی به عنوان ابزار تجزیه و تحلیل روانی شناخته شده است. به هر حال این موضوع مربوط به سال‌ها قبل از ایجاد تکنیک‌های موفق تجزیه و تحلیل بازی بود. مجموعه‌ای از فرم‌های فعال و غیرفعال تجزیه و تحلیل بازی درمانی در حال شکوفایی است.
ارتباط درمانی بر زمان حال تأکید می‌کند تا گذشته؛ و اصرار می‌ورزد که رابطه‌ی پویای بین درمانگر و مریض دارای اهمیت است. در نتیجه بزودی از ارتباط درمانی، یک متد جدید درمان کودک رشد و توسعه یافت و فرضیات ارتباط درمانی به سرعت در درمان غیرمستقیم جذب شد. درمان غیرمستقیم تکیه را بر روی خود فرد می‌گذارد.
درمان غیرمستقیم به سرعت به عنوان فرمی از بازی درمانی مورد استفاده قرار گرفت؛ در حالی که فرضیات اولیه آن بدون تغییر باقی ماند.
پیشرفت بازی در کودک کاوی فرایندی اجتناب‌ناپذیر بود. برای بازی درمانی فرقی نمی‌کند که براساس کدام تئوری درمان به کودک امکان آن را می‌دهد که یک شیوه‌ی طبیعی برخورد با درمانگر را انتخاب نماید. او قادر است بآرامی و بدون واهمه افکار، هیجانات، آرزوها، نگرش‌ها و خیالبافی‌های خود را در ارتباط با درمانگر آشکار نماید. رفتار درمانی بازی، کودک را به سرعت قادر می‌سازد که تمایلات غیرقابل قبول اجتماعی و رفتار پرخاشگرانه خود را رها سازد. او ممکن است احساسات خود را بدون ترس از سانسور شدن یا تنبیه خالی نماید. چنین تخلیه هیجانی بی‌خطری، اضطراب کودک را بلافاصله کاهش می‌دهد و او را قادر می‌سازد که بدون ترس به سوی تجربیات درمانی گام بردارد.

پی‌نوشت‌ها:

1- مقاله‌ای از Dell Lebo
2- Emille
3- Phobia
4- Sigmondfreud
5- Little Hans
6- این اصطلاحی است که به سخنان هانس (که به دلیل اضطراب و هراس، این گونه بیان می‌گردید) داده شد.
7- intellectual adulthood
8- Psychoanalytic
9- Theraputic Source
10- Child analysis
11- Developmental Stages
12- Free association
13- Oedipus
14- Unconscious
15- H.ronhug- Hellmuth
16- Melanie klein
17- Anna Freud
18- Eqo
19- Supereqo
20- Rapport
21- Active play therapy
22- D.levy
23- Solomon
24- Conn
25- Passive Play therapy
26- Relationship therapy
27- Otto Rank
28- تکنیک‌های درمانی سولومون و لویی ارتباط درمانی نامیده می‌شود. چنین تکنیک‌های خاصی در زمره بازی درمانی فعال قرار دارد. آن‌ها رابطه بین درمانگر و کودک را اصولاً به عنوان یک عامل سریع تشخیصی مورد توجه قرار می‌دهند تا یک عمل اصلی درمانی.
29- Carl Ragers
30- Client Centered Philosophy
31- Virginia Axline
32- Emotionally disturbed

کتابنامه :
1. Allen, F. H. Am. J. Orthopsychiat., 4:193, 1934.
2. Allen, F. H. Psychotherapy with Children. New York: Norton, 1942.
3. Arthur, Helen. Am. J. Orthopsychiat., 22:484, 1952.
4. Axline, Virginia. Play Therapy. Boston: Houghton Mifflin, 1947.
5. Conn, J. H. Nerv. Child, 7:257, 1948.
6. Durkin, H. Am. J. Orthopsychiat., 9:583, 1939.
7. Freud, Anna. Introduction to the Technique of Child Analysis. Washington:
Nerv. ment. Dis. Publ. Co., 1928.
8. Freud, Anna. Int. J. Psychoanal., 10:29, 1929.
9. Freud, Anna. The Psycho-Analytic Treatment of Children. London: Imago, 1946.
10. Freud, S. Collected Papers, Vol. 3, pp. 147-289. Analysis of a Phobia in a Five Year Old Boy. London: Hogarth, 1953.
11. Hug-Hellmuth, H. von. A Study of the Mental Life of the Child. Washington: Nerv, ment. Dis. Publ. Co., 1919.
12. Hug-Hellmuth, H. von. Int. J. Psychoanal., 2:294, 1921.
13. Klein, Melanie. Int. J. Psychoanal., 8:25, 1927.
14. Lebo, D. Am. J. Psychiat., 110:104, 1953.
15. Lebo, D. J. Consult. Psychol., 17:177, 1953.
16. Levy, D. M. Studies in Sibling Rivalry. Res. Monogr. Amer. Orthopsychiat. Assn., No. 2, 1937.
17. Newell, H. W. Am. J. Orthopsychiat., 11:245, 1941.
18. Rogers, C. R. The Clinical Treatment of the Problem Child. New York: Houghton Mifflin, 1939.
19. Rogers, C. R. Counseling and Psychotherapy. New York: Houghton Mifflin, 1942.
20. Rogers, C. R. Client-Centered Therapy. New York: Houghton Mifflin, 1951.
21. Rogerson, C. H. Play Therapy in Childhood. New York: Oxford, 1939
22. Rousseau, J. J. Emile. New York: J. M. Dent & Sons, 1930.
23. Solomon, J. C. Am. J. Orthopsychiat., 8:479, 1938.
24. Taft, Jessie. Dynamics of Therapy in a Controlled Relationship. New York: Macmillan, 1933.

منبع مقاله :
لندرث، گاری.ل؛ (1390)، بازی درمانی (دینامیسم مشاوره با کودکان)، ترجمه‌ی خدیجه آرین، تهران: انتشارات اطلاعات، چاپ نهم